سلام به دوستان ِ نادیده و شاید هم دیده
بعد از چندسال یاد این وبلاگ افتادم و سری زدم ببینم اصلاً وجود داره یا نه! دیدم هنوز نیمه جون یه گوشه ای افتاده و نفس میکشه! خاطراتم رو ورق زدم و کمی در هواش تنفس کردم ... روزگار خوبی بود ...
بیشترین چیزی که تو این وبلاگ نظرمو جلب کرد "تغییر" بود!
"تغییر" ،
تقدیرش را تغییر داده بود
بر پیشانی اش "پرواز" نوشت؛
جوجه اردک زشت
نورا
حال نوشت : البته اگه موج تغییرات سینوسی باشه ...