مثل دریا هستی و دائم شبیه جزر و مد،
سطح احساسات تو بالا و پائین می رود
آنقدر آرام هستی سخت باور می کنم
این همه آرامشت یکباره طوفانی شود!
مثل دریا هستی و آبی و زیبا ، ظــاهراً !
باطناً اما سیاهی ، زشتی و بسیااااااار بد
موج های سرکش موی تو می آید جلو
دور پا می پیچد و با پیچ و تابش می بـَـرَد…
من شناگر نیستم ، غرق توخواهم شد؛ ولی
فرق چندانی ندارد ناجی ام یا نابلد ؛
ناجیان ِ عاشق ِ "دل را به دریایت زدن"
عاقبت برگشته اند امـّـا از آنها یک جسد ...
من ولی حرفی ندارم ! حاضرم غرقم کنی،
برنگردانی مرا هرگز به ساحل! تـا اَبــَــد ...
ــــــــــــــــــــــــــمـ نـ مـــــــــــــــــــــــــ
...... منوره سادات نمائی مرتضائی .....